گذري بر چيستي «شهيد» و «شهادت»
گذري بر چيستي «شهيد» و «شهادت»
هدف، شهادت نيست!
شهادت برترين معراج عشق است و شهادت عروج از كوير غربت است و راه رسيدن انسان به تكامل و سعادت و معبود است. هدف، شهادت نيست. هدف، شناخت خداست و در مسير او حركت كردن، شهادت وسيله اي بيش براي وارد شدن به مرحله تكاملي ديگر نيست.

آنان كه مرگ بي ثمر، اين نقطه پايان زندگي مشترك انسانها را به وسيله شهادت به جاودانگي مبدل كردند، آنان كه شيوه زيستن و مردن ، سوختن و ساختن، صبر و شكيبايي و زير بار ذلت و خواري نرفتن را به ما آموختند. پس غايت ناسپاسي است كه راه اين پارسايان راه حق و عارفان گمنام و راويان حديث عشق را كه هنرشان ايثار و فكرشان جهاد، همتشان دفاع، معراجشان سنگر شهادت، نژادشان از قبيله محرومان، نسبتشان از تبار رسولان و شعارشان لا اله الا الله و پرچمشان نصر من الله است را فراموش كنيم و شب را بي يادشان به سر آريم. و اين سربازان گمنام امام چه زيبا قامتهايشان را كه خونين ترين جامه هاي عالم بود، در نوشتار اين كلام به كار بستند: الذي خلق الموت و الحيوة ليبلوكم ايكم احسن عملاً ... (سوره مباركه الملك آيه شريفه 2)
اما دريغا ندانستيم كه آنان بر بال كدامين ملك نشستند، كه بي امان و شتابان به سوي معبود شتافتند. دريغا ندانستيم كه آنان در نماز شبها در سنگرهاي كوچكشان چه گفتند كه اين چنين حق تعالي ميزبان آنان شد. دريغا ندانستيم كه آنان چه كردند كه اين چنين معبودشان عاشق شان شد...
دريغا ندانستيم كه در كدامين بازار كالاي خود را عرضه كردند تا چنين مقبول و مطلوب افتاد؛ چه كردند كه خريدار اين كالا حق تعالي گرديد. و نفهميديم كه با كدامين ديده بصيرت و با كدامين دل عاشقانه معشوق را ديدند و درك كردند؛ اينجاست كه بايد بگوييم چه زيباست خلعت نوراني شهادت بر قامت اين پاكمردان تاريخ بشريت و چه خالصانه صداقت در گفتارشان را در اعمال خود نشان دادند آنان كه گفتند: الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا...

آري آنان گوهر گرانبهاي وجود خويش راچون شمعي در آتش عشق به رب و مولايشان سوزاندند و روشنايي بخش محفل ياران شدند و عاشقان حسين مظلوم(ع) اين راه را يعني شهادت را برگزيده اند، چرا كه شهادت را برگزيده اند، چرا كه شهادت پلي است به سوي لقاء الله و پيوستن به معبود و تزريق خون است بر پيكره بي رمق جامعه. شهادت راهي است كه انبياء الهي و ائمه اطهار و صديق و دلسوختگان راه وصال، آن را انتخاب كردند. شهادت عملي كه مورد رضاي خداي بزرگ و مقربين درگاهش مي باشد و پاك كننده و اوج افتخار يك مؤمن با ايمان است.
شهادت برترين معراج عشق است و شهادت عروج از كوير غربت است و راه رسيدن انسان به تكامل و سعادت و معبود است. هدف، شهادت نيست. هدف، شناخت خداست و در مسير او حركت كردن، شهادت وسيله اي بيش براي وارد شدن به مرحله تكاملي ديگر نيست. شهادت مقطعي از تكامل است كه انسان به وجود مطلق مي پيوندد و هيچ اجباري در اين پيوند نيست بلكه بايد انسان راه رشد و تكامل خود را بيابد و از طغيان درآيد تا بتواند به ملاقات حق و ديدار معشوق نايل گردد و چه زيبا و شيرين است كه چند خطي هم از هدف و افكار و آرمان شهيد بگوييم، شهيد آن انسان وارسته و انسان كامل و تكامل يافته مدرسه عشق است كه مدرس آن قهرمان كربلا يعني حسين بن علي(ع) مي باشد.
شهادت عروج از كوير غربت است و راه رسيدن انسان به تكامل و سعادت و معبود... هدف، شهادت نيست؛ هدف، شناخت خداست در مسير او حركت كردن؛ شهادت وسيله اي بيش براي وارد شدن به مرحله تكاملي ديگر نيست. شهادت مقطعي از تكامل است كه انسان به وجود مطلق مي پيوند.
شهيد، اين انسان نمونه خود آگاه كه با خون گرم خويش در كالبد بشر يك نسل و يك جامعه روح اميد و
شور و تكاپو مي دمد و اندام سرد جامعه بي رمق و خفتگان را بيدار و روح اميد و شور تكاپو مي دهد، با مرگش، زندگي پربار و پرثمري را آغاز مي كند.
از هزاران راه مي توان به مرگ، اين فرجام مشترك عمر رسيد. اما چگونه بايد رفت تا جاودانه زيست؟! و شهيد راه رسيدن به سعادت و جاودانه زيستن را به انسان هاي خفته مي آموزد. شهيد اين وجود زنده جاويد و حي حاضر و ناظر، با جهاد و شهادت رسالت سنگين خويش را در راه پاك، رهانيدن، از جنون جهالت انجام مي دهد و خفتگان بستر يأس و سياهي را بيدار مي كند.