سلام شاید این آخرین باری باشه که دارم یه چیز می نویسم

خیلی وضعم به هم ریخته . حال روحیم خیلی بده . دیگه خسته شدم . دلم گرفته قلبم می خواد بزنه بیرون . گلوم داره از بغض می ترکه .  دیگه طاقت این دنیا رو ندارم .

 می خوام تو خودم باشم . به خدا فکر کنم  به حکمت آفرینش .

کاش توی دنیا هیچ مرزی نبود آدمها می تونستند راحت کوچ کنند .

کاش آدمها قدر خودشون رو می دونستند . کاش می فهمیدند دنیا دو روزه و به یه چشم به هم زدن می گذره .

بچه ها برام دعا کنید راحت بشم . دیگه خسته شدم . خسته

قدر خودتون رو بدونید . عمرتون رو تلف نکنید .

تا که بودیم نبودیم کسی                   کشت ما را غم بی همنفسی 

تاکه رفتیم همه یار شدند                    خفته ایم و همه بیدار شدند

قدر آیینه بدانید چو هست                 نه در آن وقت که اقبال شکست